مریم اصفهانی
چکیده
هدف پژوهش حاضر واکاوی نارساییهای مؤثر بر عدم استفاده از طرح درس توسط آموزگاران دوره ابتدایی استان قزوین است. پژوهش به روش تحلیل مضمون (براون و کلارک، 2006) انجام شد. بهمنظور گردآوری دادهها، از مصاحبه نیمهساختاریافته با 20 آموزگار شاغل در مدارس ابتدایی استان قزوین استفاده شده است. تحلیل دادهها در فرایند کدگذاری با کمک ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر واکاوی نارساییهای مؤثر بر عدم استفاده از طرح درس توسط آموزگاران دوره ابتدایی استان قزوین است. پژوهش به روش تحلیل مضمون (براون و کلارک، 2006) انجام شد. بهمنظور گردآوری دادهها، از مصاحبه نیمهساختاریافته با 20 آموزگار شاغل در مدارس ابتدایی استان قزوین استفاده شده است. تحلیل دادهها در فرایند کدگذاری با کمک نرمافزار MAXQDA در سه گام انجام شد. در گام اول کدهای اولیه(مضامین پایه) بر پایه ی شواهد، استخراج شد و در گام بعدی با دسته بندی آنها به مضامین سازمان دهنده دست یافتیم و در گام آخر آنها را حول محور اصلی تجمیع کرده و مضامین فراگیر را استخراج کردیم. مضامین فراگیر در پژوهش حاضر نشان دادند که نارساییهای موثر بر عدم استفاده از طرح درس توسط آموزگاران در سه محور کلی فردی(روانشناختی)، سازمانی و آموزشی تعبیه می شود. چالشهای انگیزشی و مشارکت، کمبود مهارتها و آشنایی با روشهای نوین،کمبود دانش و شناخت آموزشی، محدودیتهای محیطی و ساختاری، فشار محتوا و برنامه، عدم حمایت و هماهنگی سیستم آموزشی و تفاوتهای فرهنگی و ویژگیهای رشدی بهعنوان نارساییهای موثر بر عدم استفاده از طرح درس شناخته شدند. تحلیل دادهها نشان میدهد که بهبود شرایط آموزشی، تقویت حمایتهای مدیریتی و مالی و بازطراحی دورههای آموزشی متناسب با نیازهای معلمان میتواند زمینهساز بهکارگیری اثربخش طرح درس و ارتقای کیفیت تدریس در دوره ابتدایی شود.
مرتضی حسن زاده؛ فرشته لطفی سرابی؛ اسماعیل سعدی پور
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مروری بر ماهیت، زمینههای توسعه و کاربردهای اندازهگیری مبتنی بر برنامۀ درسی بهمنزلۀ روشی کارآمد برای سنجش مهارت خواندن انجام شد. روش پژوهش مرور ادبیات یکپارچه بود که از چهار مرحله تشکیل میشد. از میان 817 سند، در نهایت 43 مورد وارد مطالعه و متن آنها با رویکردی انتقادی تحلیل شد. برای مدیریت اسناد از پروتکل پریزما ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف مروری بر ماهیت، زمینههای توسعه و کاربردهای اندازهگیری مبتنی بر برنامۀ درسی بهمنزلۀ روشی کارآمد برای سنجش مهارت خواندن انجام شد. روش پژوهش مرور ادبیات یکپارچه بود که از چهار مرحله تشکیل میشد. از میان 817 سند، در نهایت 43 مورد وارد مطالعه و متن آنها با رویکردی انتقادی تحلیل شد. برای مدیریت اسناد از پروتکل پریزما استفاده شد. نتایج نشان داد که اندازهگیری مبتنی بر برنامۀ درسی شیوهای معتبر برای سنجش عملکرد دانشآموزان در مهارتهای تحصیلی پایه از جمله خواندن است. کاوشگرهای سیالی بلندخوانی، هزارتو و سواد آغازین از مهمترین ابزارهای سنجش خواندن و پیشنیازهای آن به شمار میروند. این شیوه که پیدایش آن در جنبش شواهدبنیاد ریشه داشت امروز به عنصری حیاتی در ارائۀ خدمات چندسطحی تبدیل شده است. از مهمترین کاربردهای آن میتوان به تولید پایگاه دادۀ معتبر، مداخلۀ زودهنگام، غربالگری، پایش پیشرفت و توسعه و ارزیابی برنامههای مداخله اشاره کرد. در ادامه، پیرامون این رویه و کاربست آن در خواندن با رویکردی انتقادی بحث شد و امکان توسعۀ آن در نظام آموزشی ایران مورد بررسی تطبیقی قرار گرفت. با توجه به گسترش روزافزون این رویکرد در نظامهایآموزشی جهان، نتایج پژوهش میتواند زمینه را برای تولید و توسعۀ آن به زبان فارسی فراهم کرده و مدارس ایران را همگام با تحولات جهانی به تصمیمگیری مبتنیبرداده سوق دهد.
فرناز رجائی آسی بلاغ؛ زهرا صالحی متعهد؛ احسان اکرادی
چکیده
هدف این پژوهش، بررسی نگرش معلمان و دانشآموزان دوره دوم ابتدایی درباره اجرای برنامه درسی هنر بود. از روش پیمایش کیفی با رویکرد استقرایی استفاده شد. مشارکتکنندگان شامل تمامی معلمان و دانشآموزان دوره دوم ابتدایی شهر قدس در سال تحصیلی 1404-1403 بودند. از این میان، 10 معلم و 10 دانشآموز بهروش هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمهساختاریافته ...
بیشتر
هدف این پژوهش، بررسی نگرش معلمان و دانشآموزان دوره دوم ابتدایی درباره اجرای برنامه درسی هنر بود. از روش پیمایش کیفی با رویکرد استقرایی استفاده شد. مشارکتکنندگان شامل تمامی معلمان و دانشآموزان دوره دوم ابتدایی شهر قدس در سال تحصیلی 1404-1403 بودند. از این میان، 10 معلم و 10 دانشآموز بهروش هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمهساختاریافته بود. دادهها با تحلیل مضمون در نرمافزار MaxQDA استخراج و حول چهار عنصر برنامه درسی سازماندهی شدند.نتایج نشان داد هدفهای شناختی، نگرشی و مهارتی متنوعی در هر دو گروه محقق شده؛ اهداف نگرشی بیشترین فراوانی را داشتند. در محتوا، هر دو گروه به محتوای مناسبتی، تنوع فعالیتها و رویکرد تلفیقی هنر توجه نشان دادند. معلمان نیز به منابع سلیقهای و بهرهگیری از هنرهای پیشین دانشآموزان اشاره کردند. دانشآموزان نیز علاقهمندی به محتواهای ارائهشده و نادیده گرفتن برخی موارد هنری را ابراز داشتند. در روش تدریس، هر دو گروه بر سادگی و کمهزینه بودن ابزار و مواد آموزشی و استفاده از شیوههای سنتی و نوین تأکید داشتند؛ شیوههای سنتی رواج بیشتری داشت. معلمان به آمادگی و مشارکت دانشآموزان و دانشآموزان به تمایلات متنوع خود برای زنگ هنر اشاره کردند. در ارزشیابی، هر دو گروه بر تنوع بازخورد و ملاکهای کیفی و کمی تأکید داشتند؛ ملاکهای کیفی ارجحیت داشت.بهطور کلی، یافتهها حاکی از تغییراتی در برنامه درسی هنر از تدوین تا اجرا است که به تضعیف جایگاه آن منجر میشود. لذا، پیگیری آموزش معلمان و بازنگری در محتوای برنامه درسی هنر برای دستاندرکاران نظام آموزشی توصیه میشود.
سیروس محمودی
چکیده
این پژوهش با هدف ارزیابی کتابهای درسی دوره متوسطه دوم رشته علوم انسانی از نظر توجه به حوزههای سواد فناورانه انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوای کمی بود و جامعه آماری شامل کلیه کتابهای درسی دوره متوسطه دوم رشته علوم انسانی بوده است که با توجه به محدودیت جامعه آماری، نمونهگیری انجام نشده و همه کتابهای درسی این ...
بیشتر
این پژوهش با هدف ارزیابی کتابهای درسی دوره متوسطه دوم رشته علوم انسانی از نظر توجه به حوزههای سواد فناورانه انجام شده است. روش پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوای کمی بود و جامعه آماری شامل کلیه کتابهای درسی دوره متوسطه دوم رشته علوم انسانی بوده است که با توجه به محدودیت جامعه آماری، نمونهگیری انجام نشده و همه کتابهای درسی این دوره بررسی شده است. ابزار اندازهگیری، چک لیست تحلیل محتوای محقق ساخته بوده که روایی آن مورد تأیید کارشناسان و صاحبنظران بوده و پایایی آن با روش اندازهگیری مجدد 93 درصد محاسبه شده است. شیوه پردازش دادهها بر اساس روش آنتروپی شانون بوده است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که در کتابهای درسی دوره دوم متوسط رشته علوم انسانی، در مجموع 152 مرتبه به حوزههای سواد فناورانه توجه شده است. در این دوره تحصیلی به ترتیب به حوزههای «سواد فرهنگی فناوری» با 48 فراوانی(6/31درصد)، «تاریخ فناوری» با 41 فراوانی (27درصد)، توجه بیشتر و به حوزههای «سواد انتقادی فناوری» با 26 فراوانی(1/17درصد)، «اخلاق فناوری» با 21 فراوانی(8/13درصد)، «آیندهشناسی فناوری» با 16 فراوانی(5/10درصد) توجه کمتری مبذول شده است. از نظر شاخص ضریب اهمیت حوزههای «اخلاق فناوری» و «آینده شناسی فناوری» دارای ضریب اهمیت پایینی بوده و پراکندگی مناسبی در کتابهای درسی نداشتهاند.
حجت افتخاری
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی ابعاد تربیت اخلاقی در برنامه درسی ریاضی دوره دوم ابتدایی بود. این پژوهش با رویکرد توصیفی و به روش تحلیل محتوا انجام شد و جامعه آماری آن، کتابهای ریاضی پایههای چهارم، پنجم و ششم ابتدایی در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ بود که به صورت تمامشمار مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، چکلیستی برگرفته از اسناد ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی ابعاد تربیت اخلاقی در برنامه درسی ریاضی دوره دوم ابتدایی بود. این پژوهش با رویکرد توصیفی و به روش تحلیل محتوا انجام شد و جامعه آماری آن، کتابهای ریاضی پایههای چهارم، پنجم و ششم ابتدایی در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ بود که به صورت تمامشمار مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، چکلیستی برگرفته از اسناد بالادستی آموزش و پرورش و پژوهشهای معتبر داخلی بود که ابعاد اخلاق عمومی و پایه، اخلاق اجتماعی، اخلاق فردی، اخلاق اقتصادی و اخلاق سیاسی را دربر میگرفت. دادههای حاصل از کدگذاری و شمارش فراوانی مؤلفهها با استفاده از روش آنتروپی شانون تحلیل شد تا علاوه بر فراوانی، بار اطلاعاتی و ضریب اهمیت هر مؤلفه نیز محاسبه گردد. یافتهها نشان داد که در هر سه کتاب، بیشترین توجه کمی به مؤلفههای اخلاق اقتصادی و سیاسی معطوف شده، اما از نظر بار اطلاعاتی و ضریب اهمیت، مؤلفههای اخلاق عمومی و پایه و اخلاق اجتماعی در رتبههای بالاتری قرار دارند. برخی مؤلفههای اساسی مانند صداقت، صبر و بردباری، وفاداری و عفت تقریباً مغفول ماندهاند. الگوی توزیع تربیت اخلاقی در سه پایه مورد بررسی، مشابه و نسبتاً نامتوازن است و در مجموع، توجه به تربیت اخلاقی در کتابهای ریاضی کمتر از حد انتظار و عمدتاً غیرنظاممند بوده است. بر اساس نتایج، پیشنهاد میشود برنامهریزان و مؤلفان در بازنگری محتوای کتابهای ریاضی، به مؤلفههای مغفول و کمفراوان اما با اهمیت بالا توجه ویژه داشته و از روشهای علمی و تطبیقی برای ارتقای تربیت اخلاقی دانشآموزان بهرهگیرند.
جمال سلیمی؛ علی امینی باغ؛ مهدی محمد لعل آبادی
چکیده
در پژوهش حاضر، تجارب زیسته معلمان از انجام درسپژوهی و پیامدهای آن برای مدیریت برنامه درسی مورد واکاوی قرار گرفت. رویکرد پژوهش، کیفی و مبتنی بر پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه پژوهش شامل معلمان مقطع ابتدایی شهرستان کرمانشاه در سال تحصیلی 403-402 بود که تجربه عملی درسپژوهی داشتند. شرکتکنندگان بر اساس نمونهگیری هدفمند و روش گلولهبرفی ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، تجارب زیسته معلمان از انجام درسپژوهی و پیامدهای آن برای مدیریت برنامه درسی مورد واکاوی قرار گرفت. رویکرد پژوهش، کیفی و مبتنی بر پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه پژوهش شامل معلمان مقطع ابتدایی شهرستان کرمانشاه در سال تحصیلی 403-402 بود که تجربه عملی درسپژوهی داشتند. شرکتکنندگان بر اساس نمونهگیری هدفمند و روش گلولهبرفی انتخاب شدند و جمعآوری دادهها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت که پس از انجام مصاحبه پانزدهم محقق شد. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمهساختاریافته عمیق بود و تحلیل دادهها بر اساس روش پیشنهادی اسمیت انجام گرفت که شامل سه مرحله: تولید دادهها، تحلیل دادهها و تلفیق موردها بود. یافتهها نشان داد که تجربه معلمان از درسپژوهی در چهار مقوله اصلی قابل تفکیک است: 1) درسپژوهی بهمثابه فرایند تولید دانش حرفهای در آموزش و تدریس، 2) درسپژوهی بهمثابه رویکرد مشارکتی برای تولید دانش عملی، 3) درسپژوهی بهمثابه خلق رویکرد نوین برای بهبود آموزش و تدریس و 4) درسپژوهی بهمثابه توسعه مهارتهای حرفهای معلمان. علاوه بر این، درسپژوهی بر ابعاد و عناصر برنامه درسی نیز اثرگذار بود و مضامینی چون: تأثیر بر مبانی برنامه درسی، تعیین مواد و منابع یادگیری، ارتقاء کیفیت برنامه درسی و توسعه راهبردهای یادگیری و آموزش استخراج شد. همچنین، تحلیل دادهها نشان داد که تجارب متفاوت معلمان از درسپژوهی شامل تقویت همکاری مسالمتآمیز و فعالیتهای شبکهای، پژوهنده بار آوردن معلمان، توسعه دانش و مهارتهای نرم حرفهای، ایجاد حس تعلق به جامعه حرفهای و تقویت تفکر نقادانه و خودبازتابی میباشد.