اعظم زرقانی؛ مقصود امین خندقی؛ بختیار شعبانی ورکی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف افزایش فهم و ادراک نسبت به چگونگی فرآیند تغییر معلمان همراستا با تغییرات انجام شده در برنامههای درسی دوره ابتدایی از طریق ورود به دنیای درونی معلمان انجام شده است. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بوده است. دادههای این پژوهش با استفاده از مصاحبههای گروهی متمرکز جمعآوری شده است. تعداد ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف افزایش فهم و ادراک نسبت به چگونگی فرآیند تغییر معلمان همراستا با تغییرات انجام شده در برنامههای درسی دوره ابتدایی از طریق ورود به دنیای درونی معلمان انجام شده است. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بوده است. دادههای این پژوهش با استفاده از مصاحبههای گروهی متمرکز جمعآوری شده است. تعداد نمونههای این پژوهش که پس از مرحلهی اشباع دادهها به دست آمده، 25 معلم است. برای تحلیل دادهها از تحلیل محتوا/مضمونی و برای افزایش اعتبار آنها از تکنیکهای کنترل عضو، نقل قول، توصیف فربه و مرور همکاران استفاده شده است. از تحلیل یافتههای پژوهش به منظور فهم تغییر مطلوب از منظر معلمان، سه مقولهی «سطح کلان»، «سطح میانی» و «سطح خرد» به دست آمد. «سطح کلان» با سه زیر مقولهی «شرایط سیستمی»، «شرایط زمینهای» و «شرایط سیاسی» که به طراحی تغییرات در سطح نظام آموزشی مربوط است، «سطح میانی» با سه زیر مقولهی «هدف»، «محتوا» و «روش ارائه» که به برنامههای درسی ضمن خدمت معلمان نظر دارد و سطح خرد با یک زیرمقوله «تصمیمات مدیریتی» که به برنامهریزیهای اجرایی در سطح ناحیه و مدرسه معلمان اشاره دارد، وضعیت مطلوب برای تغییر معلمان را توصیف کرده است. به منظور تفسیر یافتهها و ارتباط بین مقولههای مختلف نیز مقولهای انتزاعیتر و محوری به نام «توجه به تغییر به منزلهی پدیدهای انسانی» ظاهر شد. نتایج این پژوهش میتواند یاریگر برنامهریزان درسی در اقدامات بعدی برای تغییر برنامههای درسی و به تبع آن، برنامههایی برای تغییر معلمان باشد.
اعظم زرقانی؛ مقصود امین خندقی؛ بختیار شعبانی ورکی
چکیده
وهش حاضر با هدف افزایش فهم و ادراک نسبت به چگونگی فرآیند تغییر معلمان همراستا با تغییرات انجام شده در برنامههای درسی دوره ابتدایی از طریق ورود به دنیای درونی معلمان انجام شده است. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بوده است. دادههای این پژوهش با استفاده از مصاحبههای گروهی متمرکز جمعآوری شده است. ...
بیشتر
وهش حاضر با هدف افزایش فهم و ادراک نسبت به چگونگی فرآیند تغییر معلمان همراستا با تغییرات انجام شده در برنامههای درسی دوره ابتدایی از طریق ورود به دنیای درونی معلمان انجام شده است. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بوده است. دادههای این پژوهش با استفاده از مصاحبههای گروهی متمرکز جمعآوری شده است. تعداد نمونههای این پژوهش که پس از مرحلهی اشباع دادهها به دست آمده، 25 معلم است. برای تحلیل دادهها از تحلیل محتوا/مضمونی و برای افزایش اعتبار آنها از تکنیکهای کنترل عضو، نقل قول، توصیف فربه و مرور همکاران استفاده شده است. از تحلیل یافتههای پژوهش به منظور فهم تغییر مطلوب از منظر معلمان، سه مقولهی «سطح کلان»، «سطح میانی» و «سطح خرد» به دست آمد. «سطح کلان» با سه زیر مقولهی «شرایط سیستمی»، «شرایط زمینهای» و «شرایط سیاسی» که به طراحی تغییرات در سطح نظام آموزشی مربوط است، «سطح میانی» با سه زیر مقولهی «هدف»، «محتوا» و «روش ارائه» که به برنامههای درسی ضمن خدمت معلمان نظر دارد و سطح خرد با یک زیرمقوله «تصمیمات مدیریتی» که به برنامهریزیهای اجرایی در سطح ناحیه و مدرسه معلمان اشاره دارد، وضعیت مطلوب برای تغییر معلمان را توصیف کرده است. به منظور تفسیر یافتهها و ارتباط بین مقولههای مختلف نیز مقولهای انتزاعیتر و محوری به نام «توجه به تغییر به منزلهی پدیدهای انسانی» ظاهر شد. نتایج این پژوهش میتواند یاریگر برنامهریزان درسی در اقدامات بعدی برای تغییر برنامههای درسی و به تبع آن، برنامههایی برای تغییر معلمان باشد.
اعظم زرقانی؛ مقصود امین خندقی؛ بختیار شعبانی ورکی؛ نعمت الله موسی پور
چکیده
هدف اصلی این مقاله، تبیین رابطۀ میان نظریه و عمل از منظر متخصصان اثرگذار و جریان ساز حوزۀ مطالعاتی برنامه درسی است. برای دستیابی به این هدف، آراء صاحبنظران این حوزۀ تخصصی در باب نسبت میان نظریه و عمل با استفاده از استدلالهایی مبتنی بر شواهد، مورد بررسی قرار گرفته است. بر این اساس، نظرات صاحب نظران بنام و مطرح این حوزه، در ...
بیشتر
هدف اصلی این مقاله، تبیین رابطۀ میان نظریه و عمل از منظر متخصصان اثرگذار و جریان ساز حوزۀ مطالعاتی برنامه درسی است. برای دستیابی به این هدف، آراء صاحبنظران این حوزۀ تخصصی در باب نسبت میان نظریه و عمل با استفاده از استدلالهایی مبتنی بر شواهد، مورد بررسی قرار گرفته است. بر این اساس، نظرات صاحب نظران بنام و مطرح این حوزه، در سه دسته «فنی- علمی»، «عملی» و «نومفهومگرایی»، طبقهبندی و بررسی شدهاند. یافتهها نشان میدهد که نظریه در طبقۀ «فنی- علمی» هم جنس نظریههای رایج در علوم طبیعی است که با مفاهیمی کلی و انتزاعی همراه است؛ در طبقۀ «عملی»، از نوع موقعیتی است که متناسب با ویژگیهای موقعیت عینی ساخته میشود و در طبقۀ «نومفهومگرایی» نیز هم جنس نظریههای معتبر در علوم انسانی و هنری است که مبیّن مفاهیم و اندیشههای انسانی است عمل، در طبقۀ «فنی- علمی» از نوع ابزاری و در طبقۀ «عملی» و «نومفهومگرایی» از نوع آگاهانه است، با این تفاوت که در طبقۀ «عملی»، بر عملی اخلاقی و در طبقۀ «نومفهومگرایی» بر عملی اخلاقی و سیاسی یا اجتماعی تأکید میشود. رابطۀ میان نظریه و عمل در هر یک از سه طبقۀ «فنی- علمی»، «عملی» و «نومفهومگرایی» نیز به ترتیب، منطقی، مسألهای یا پژوهشی و دیالکتیک است. تنظیم افکار و نظرات اندیشمندان این حوزه در قالب این سه طبقه، دستهبندی جدیدی از پارادایمهای حوزۀ مطالعاتی برنامهدرسی را نیز ارائه داده است که با دستهبندیهای پیشین از حیث معیار و ملاک دستهبندی متفاوت است و این، مهمترین دستاورد این مطالعه است.